شخصیت: کلیدی برای تحول فرهنگ سازمانی

 

میگویند “ما افراد را برای مهارت‌هایشان استخدام می‌کنیم، اما برای شخصیت‌شان اخراج.” این جمله واقعیت مهمی را درباره فرهنگ سازمانی آشکار می‌کند. در حقیقت، آنچه می‌تواند DNA یک سازمان را متحول کند، نه فقط مهارت بلکه شخصیت رهبران و کارکنان است.

شخصیت نه‌تنها بر رفتارهای فردی، بلکه بر نحوه تعاملات و تصمیم‌گیری‌های کلیدی در سازمان تأثیر می‌گذارد. شخصیت می‌تواند سازمانی پویا و مشارکت‌محور بسازد یا با نادیده گرفتن آن، سازمانی کم‌انگیزه و پرتنش شکل گیرد.

 

بسیاری از ما تصور می‌کنیم هنگام استخدام یا ارتقاء کارکنان، فقط مهارت‌ها و شایستگی‌های فنی را ارزیابی می‌کنیم.پس چرا برخی سازمان‌ها با وجود بهترین متخصصان، در ایجاد تعهد، انگیزه و اعتماد شکست می‌خورند؟ سازمانی که تنها بر مهارت تأکید کند، ممکن است به مرور افرادی با شخصیت‌های نامتوازن را جذب و ترفیع دهد؛ کسانی که شاید شجاعت و جسارت زیادی داشته باشند، اما از فروتنی یا انصاف بی‌بهره‌اند. نتیجه چنین روندی، فرسایش ارزش‌ها، ریزش استعدادهای کلیدی و افول تدریجی فرهنگ سازمانی است.

 

شخصیت مجموعه‌ای از ابعاد درهم‌تنیده است: شجاعت، فروتنی، همکاری، مسئولیت‌پذیری، انصاف و ... . این ابعاد مانند قطعات یک پازل به‌هم پیوسته‌اند؛ اگر یکی از آنها بیش از حد تقویت شود و دیگری نادیده گرفته شود، نتیجه‌اش تعادل نداشتن در تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهاست. در عمل، کسی که جسارت دارد اما از تواضع بی‌بهره است، شاید در کوتاه‌مدت ابتکار عمل نشان دهد، اما در درازمدت غرورش سد راه یادگیری و تعامل می‌شود. این عدم تعادل، نه‌تنها فرد، بلکه کل سازمان را از مسیر بالندگی خارج می‌کند.

 

پس چگونه می‌توان شخصیت را در فرایند استخدام و ارتقاء به‌کار گرفت؟ نخست، باید مصاحبه‌ها را از حالت کلیشه‌ای خارج کرد. از پرسش‌های فرمولی دور شویم و به سراغ گفت‌وگوهای عمیق و صمیمانه برویم؛ جایی که داستان زندگی افراد و تجربیاتشان، ابعاد پنهان شخصیتشان را آشکار می‌کند. نگاه دقیق به واکنش‌ها، نوع بیان، میزان همدلی و توانایی خودانتقادی می‌تواند تصویری شفاف از شخصیت فرد ارائه دهد.

شخصیت را قابلیتی توسعه‌پذیر بدانید و برنامه‌هایی برای تقویت و توازن ابعاد آن طراحی کنید. این گونه، فرهنگ سازمانی شما نه یک شعار توخالی، بلکه حقیقتی زنده و پربار خواهد بود.